گزارش از سید مرتضی حسینی
مجاهدت آنها ــ که بهعنوان غوّاصان دریادل، در قضایای کربلاى چهار و پنج معروف شدند ــ هرگز از یاد تاریخ این مرز و بوم نخواهد رفت. آنها همچنان که خداى متعال فرموده است، زندهاند . غوّاصان دریادل ، غوّاصان خطشکن ، متعلّق به همه ملّت ایرانند. (رهبر معطم انقلاب)
آیین استقبال از ۱۳ شهید غواص هشت سال دفاع مقدس که ناجوانمردانه و با دستانی بسته زنده به گور شده بودند از ساعت ۹ الی ۱۱ صبح جمعه ۱۶ مرداد درشهرستان علی آباد با استقبال با شکوه مردم ولایتمدار این خطه برگزار گردید.
“شهیدان زنده اند الله اکبر”، “شهدا شرمنده ایم” شعار و باور مردان و زنانی بود که با شور و حال وصف ناشدنی به استقبال لاله های پرپر و غواصان دست بسته عملیات کربلای ۴ آمده بودند.
اعضای شورای اسلامی شهر و کارکنان شهرداری فاضل آباد نیز به عشق شهداء در این مراسم معنوی و آیین استقبال در کنار دیگرهمشهریان حضور بهم رسانده و بار دیگر با آرمانهای شهداء تجدید بیعت نمودند.
شایان دکر است که بسیجیان و شهروندان فاضل آباد نیز در حرکتی خودجوش و خارج از برنامه ، ساعت ۱۲ شب پنج شنبه در مسیر حرکت کاروان شهدا حضور یافته و ساعتی هرچند اندک در کنار این عزیزان به سینه زنی و روضه خوانی پرداختند و خیلی باشکوه آیین استقبال و بدرقه از این شهدای غواص را بجای آوردند.
“سلام بر دستهای بسته و پیکرهای ستم دیده شما و سلام بر ارواح طیبه و به رضوان الهی، بال گشوده شما.
سلام بر آن عاشقان خدا و مشعل داران ایثار و دلداگی که دل به مکتب جاودان سیّد و سالار شهیدان سپردند و عاشقانه همچون کبوترانی خونین بال به راه ملکوت پر گشودند. سلام بر آنان که جان دادند تا جان ما آزاد باشد. ۱۷۵ شهید غواص با دستهای بسته، آری با دست بسته به شهادت رسیدنند تا امروز دست من و تو برای آبادانی و عزت و سرافرازی کشورم باز باشد.
آنکه بر خوان غم عشق تو مهمانم کرد
خاطرش شاد که شرمنده احسانم کرد .
خاطر تمام آنان که تمام هستی مان مرهون گمنامی و غربت شان گذشت و ایثارشان است گرامی و راهشان پر رهرو
بالاخص امام شهداء و شهدای مظلوم غواص عملیات کربلای ۴ که میهن عزیز اسلامیمان این روزها از حضورشان روحانی و پراز ملائک است و معطر به عطر شهادت شده است.”
تقدیم به شهدای غواص
روی سجاده بی بی دو سه پر آورده
تا نسیم از پر و بال تو خبر آورده
آسمان چشم به چشمان زمین دوخته است
این چه رازی است که از سینه به در آورده
صدف خاک به افلاک نشان داد شبی
جامه را چاک زده در و گهر آورده
رود خاموش نمی ماند از این پس هرگز
بر لبش آه شب و ذکر سحر آورده
باز هم معرکه اکبر به خودش می بیند
مادری داغ دل و خون جگر آورده
از دعای سحر اوست که بعد از سی سال
آسمان را به سر دست پدر آورده
چه مبارک سفری بود که طوفان بلا
از دل حادثه مردان خطر آورده