جای زنان کجاست !!!  زنان  عضو خاموش جامعه
تاریخ انتشار: 10 آگوست 2017 - یادداشت

جای زنان کجاست !!! زنان عضو خاموش جامعه

پایگاه خبری روابط عمومی شهرداری ها -

اهمیت توسعه شهر با مشارکت بانوان شهر
زنانی که امروز نیمی از جامعه شهری را تشکیل میدهند ، زن دیروزکه درخیابان بن بست زندگی میکرد نیست، بلکه موجودی است که درشاهراه بزرگ ارتباطات زندگی میکند و همه اطلاعات را کسب کرده است قدرت زن به معنای اعمال زور نیست، بلکه به معنای اختیار داشتن برای عمل درتوسعه شهری پایدار میباشد .
اگرچه زنان از لحاظ دانش وتوانایی ظرفیتهای نهفته ای دارنداما سهمی بسیاراندک )حدود ۵ درصد (در بکارگیری پست های مدیریتی ، به ویژه مدیریت شهری را تصرف کرده اند .
اصولا طراحی شهری، تصمیم‌گیری در خصوص فضاهای عمومی و شیوه ارائه خدمات شهری معمولا بدون درنظر گرفتن اولویت‌های زنان انجام میشود فراموش نکنیم که ساکنان شهرمردان و زنانی هستند که درهرمرحله از زندگی منافع و نیازهای متنوعی دارند و شرایط خانواده و محله برای هر یک ازآن‌ها متفاوت است تجربه زنان ومردان و نحوه استفاده آن‌ها از شهر با یکدیگر متفاوت است وهمیشه با پیش‌بینی مسئولان برنامه‌ریزی مطابقت نداردکلیشه‌ها و قالب‌های جنسیتی در طول تاریخ برنهادها و برنامه‌ریزی شهری تاثیری عمیق داشته ‌شهردر واقع نمود سازمانی و مکانی روابط اجتماعی هستند که از یک سو بر پایه قدرت و تنازع و از سوی دیگربرپایه همکاری و اجماع شکل می‌گیرند این بدان معنی است که نیازهای شهری زنان معمولا نادیده گرفته شده‌اند. باید باورها و نگرش‌ها در رابطه با زنان و توانمندی های آنها تغییر کند بعبارتی بهتراست تا با توجه به توانایی های این قشر در جامعه شیوه های مشارکت شان در امور تعریف حتی بازتعریف شود.
مطمئنا مشارکت زنان در برنامه ریزی شهری به تزریق روح نشاط در زندگی شهری کمک می کندو حضو برابر زنان در فضاهای عمومی نیازمند مشارکت فعال آنان درفرآیند برنامه ریزی شهری است حضورزنان می تواند گامی مؤثردرجهت هویت بخشی به فضاهای شهری درراه رسیدن به توسعه پایدارشهری باشد.
ترسیم نقش منفعلانه برای زنان در توسعه نمیتواند بهبود وضعیت زندگی آنها و نیز کل جامعه را در پی داشته باشد.امروزه دیگر نمیتوان زنان را بعنوان عوامل نامرئی در فرآیند توسعه به حساب آورد و توانمندی های زنان در میزان موفقیت حکومت ها در زمینه کنترل رشد جمعیت، بیکاری، بهداشت و.. . امری غیر قابل انکار است. توانمندسازی زن ها و رفع نیازهای راهبردی آنها از همه مهمترمشارکت دادن آنها در عرصه های مختلف از جمله تصمیم گیری ها در سطوحی چون برنامه ریزی شهری و مدیریت شهری و محلی مدنظر است.
زنان بعنوان قشری ازجامعه که دارای پتانسیل های بالقوه درایجاد توسعه پایدار شهری هستند چگونه امکان دارد که بهره برداران خود در طراحی، برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها حضور نداشته باشند ازاین جهت به نظر می رسد که عدم حضور زنان در بسیاری از تصمیم گیری ها در مدیریت شهری خود، بخشی از خشونت و تبعیض جنسیتی باشد فضای شهری در شهر بازتاب روابط قدرتی هستند که رفتارها و تفاوت های بین زندگی زن و مرد را مشخص می کند فضاهای عمومی در شهر عمدتاً برمبنای مفهوم سنتی خانواده و تقسیم کار سنتی شکل گرفته است.
زنان به دلایل مختلف آگاهی مناسبی از شرایط محله خود و نقاط قوت و ضعف آن دارند آنان میدانند که درمحله چه میگذرد و چه چیز زندگی خانوادگی و فردی آنان را متأثر میسازد با این حال تاکنون آنچنان که شایسته است جایگاه درخوری به آنان درسطح مدیریت محلی و محله ای اختصاص داده نشده است .
معماری و شهرسازی توسط مهندسان و بانوان معمار
وقتی بخشی از شهر ازدید یک معمار وشهرساز زن طراحی شود به طورحتم از ظرافت، نظم و دقت بیشتری برخوردار است و البته نیازهای زنان نیز درآن مکان به خوبی دیده میشود بخشی از موانعی که درراه مشارکت بیشتر زنان دربرنامه ریزی شهری وجود دارد به عدم وجود ساختارهای حقوقی مناسب و رویه های عملی جلب مشارکت زنان باز میگردد اما بسیاری از اوقات به نظرمدیران و مسئولان میرسد که زنان ناتوان تر از مردان بوده و یا جایگاه او را تنها درخانه تعریف میکنند .
بخشی دیگر از این موانع، وجود نوعی نگرش اجتماعی و نگاه بسته فرهنگی است که مبتنی بر باورهای غلط و عادت های ناپسند تاریخی است که خود به خود موانعی را برای مشارکت وسیع و فراگیر و حضور حقیقی و موثر زنان درسطوح مختلف جامعه فراهم می آورد . مانع دیگر روحیه ناباوری برخی از زنان نسبت به توانمندیها و قابلیت های خود است که درکنارنابرابری فرصتها ، نگاه های جنسیتی ، اولویت زندگی خانوادگی بر نقش شغلی و … ، حضور کم رنگ زنان درعرصه های مدیریتی را منجر میشود حال چه خودخواسته و چه با وجود موانع سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی بر مشارکت شهروندان در مدیریت و توسعه فضاهای شهری عوامل بسیاری از قبیل میزان اهمیت مشارکت،میزان پیامدهای مشارکت، میزان رضایتمندی از برنامه ها و عملکرد های مدیریت شهری، میزان مهارت وتخصص ، میزان آگاهی از نتایج مشارکتشان می باشند.
مدیران و مسئولان مونث، مقید به الگوی زنانه پیشرفت نیزاصولا به واسطه حکم روایی قواعد مردانه درحوزه عمومی، در مشارکت علنی درفعالیتهای اجتماعی پرهیز دارندخجالتی بودن و ترس از خود بیانگری و مورد خطاب قرارگرفتن به صورت سوژه مستقل،در کنار برانگیختگی و تمایل روزافزون به مشارکت اجتماعی، آنان را در موقعیتی متناقض قرار میدهد .
زنان همانطور که امورخانه را بعنوان مصداق کوچکی از امور شهری مدیریت می‌کنند درسطوح مختلف مدیریت شهری نقش وتاثیر چشمگیری داشته ،حضور زنان درعرصه تصمیم‌گیری و به رسمیت شناختن آن درحقیقت یک نیروی بالفعل و نه بالقوه است مدیران زن ثابت کرده‌ که دوشادوش و نه سایه به سایه مردان توان انجام پروژ های بزرگ را دارند و با تحصیل علم و دانش، پشتکار و مهمتراز همه، همدلی و همزبانی مردان خواهند توانست منشا تحول باشند .
بدیهی است زنان بیشترین نقش را بعنوان رهبران یا مشارکت‌کنندگان فعال درمدیریت شهری ایفا می‌کنند بعبارتی زنان نقش اساسی درپیوستگی اجتماع محلی را دارنداین نوع پیوستگی به‌ویژه برای دستیابی به طرح اجتماعی ومدیریت موفق درجوامع چندفرهنگی ضروری است به‌منظور پویا شدن ومؤثر بودن این دانش درسیاست و توسعه شهری باید با ایجاد مراکز آموزشی به‌دنبال راه‌هایی برای سازماندهی آن بود در واقع باید به سایر شهروندان و بانوان در سطوح پایین تر فرصت داد تا در توسعه محله‌ و شهرمشارکت فعال داشته باشنددر نظریه مدیریت مشارکتی شهرها ، چنانچه زنان با مشارکت فعالانه با ایفای نقش محوری خود دراین عرصه حضور یابند توسعه شهری طولانی مدت، جامع‌تر و پایدارتر خواهد بود.
به‌طور کلی تجربه درگیر شدن و رهبری زنان سیاست‌های محلی عموماً نشان‌دهنده پیشرفت‌های عمده درموفقیت مشارکت اجتماعی افراد وکارآمدی سیاسی است، زیرا زنان به ابعاد نیازهای همه گروه‌ها دراجتماع توجه میکنند و صرفاً به دیدگاه و تمایلات اعضای قدرتمند ومؤثرجامعه محدود نمی‌شوند و اغلب درپی ایجاد پلهایی روی تقسیم‌بندی‌های اجتماعی، فرهنگ و نژادی و نیز ناسازگاری‌ها دراجتماع هستند.
مشاهده نابرابری های موجود دراختصاص فضاهای عمومی به شهروندان، باعث شده حق زن بر شهر درسالهای اخیردر ادبیات توسعه و شهرسازی مورد توجه قرار گرفته اما این توجه عمدتا از سوی فعالان حوزه زنان و نهادهای مدنی اعمال میشود و نه تصمیم‌گیران و برنامه‌ریزان ، شاید به همین دلیل روند برقرای انصاف جنسیتی در استفاده از فضاهای شهری به کندی پیش می رود از نظر جامعه شناسان، حق زن به شهر از دو زاویه قابل بررسی است:
* حق استفاده و برخورداری از خدمات، تسهیلات و فضاهای عمومی
*دوم حق دسترسی به منابع و نظارت و مشارکت در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری
زنان باید قادر باشند در فرایند تصمیم‌گیری و برنامه ریزی برای ایجاد فضاهای شهری مناسب نقش موثری داشته باشند در غیر این صورت به درجات مختلف از حق بر شهر محروم میمانند این فرایند از شناسایی و طرح مطالبات زنان آغاز می شود و تا مرحله پاسخ به مطالبات ادامه پیدا می کند و گسترش می یابد
رویکرد مشارکتی در توسعه شهری
با وجود این که اصل بر مشارکت همگانی است اما تجربه نشان داده که معمولا اعضای «خاموش» جامعه اغلب زنان از روند مطالعاتی حذف میشوند اهمیت مشارکت زنان در تصمیم‌گیری و نظارت بر زندگی خود و خانواده‌شان بر کسی پوشیده نیست اما آنچه که موجب نادیده گرفتن رویکردهای مشارکتی در تصمیم گیری و برنامه ریزی شهری می شود موانعی است که به اشکال مختلف درتقویت مشارکت زنان اختلال ایجاد میکند این موانع چه فردی و چه از طرف محیط اعمال شوند خاصیت بازدارنده برای زنام جامعه خواهد داشت که این موانع بازدارنده مشارکت زنان در جلسات عمومی و تصمیم‌گیری عبارتند از:
نقد و بررسی و اذعان نظر زنان جدی گرفته نمیشود
بی‌اعتمادی نسبت به مجریان پروژه‌های توسعه و دیگر طبقات اجتماع
نقش‌های کلیشه‌ای اجتماعی و اختلاف قدرت انحصاری مردان بر اطلاعات و منابع
برگزاری جلسات در مکان‌ها و زمان‌هایی که برای زنان مناسب نیست
تضعیف اعتماد‌به‌نفس و عزت نفس در زنان و یا مدیران زن
عدم آگاهی مدیران زن شاید از حقوق مدیریتی و شخصی
تابوهای فرهنگی در زمینه مدیریت بانوان
نقش‌های سنتی جنسیتی (مثلا ارجحیت دادن به نقش مادری بر تمامی نقش‌های دیگر زنان)
نتیجه :
مطمئنا مدیران زن از پشگامان مدیریتی درعرصه مدیریت شهری خواهند بود اگرباوربه توانمندیهای زنان دربالاترین رده اجرایی مدیریت شهری، اعتماد شود و … این مطلب ادامه دارد
فاطمه ذبیح پور
مسئول روابط عمومی شهرداری بهشهر
و
دبیر شورای روابط عمومی ادارات شهرستان بهشهر

چاپ چاپ